|
اندیشه های یک مدیر ایرانی
تحلیل ، بررسی ، نقد و هم اندیشی علمی - تخصصی
| ||||
|
ماندانا کارمندی است که فاقد "برخورد صحیح" می باشد. اخلاقش خوب نیست، به دیگران بی احترامی می کند، و همکارانش دائماً از او شکایت می کنند؛ اما از سوی دیگر در کارش تواناست و شایستگی های فراوانی دارد. مسئول قسمتی که ماندانا در آن مشغول به کار است تصور می کند که مسئله ماندانا یک مشکل حل نشدنی است. به هر حال همیشه در هر اداره یا شرکتی شخصی وجود دارد که ساز مخالف می زند و با سایر کارمندان همگام نیست. تصور سرپرست بخش این است که تا وقتی ماندانا کار خود را به نحو احسن انجام می دهد، وی نمی تواند کاری در مورد او انجام دهد! توجه داشته باشید که این نگرش به عنوان اولین منبع بروز اشتباه شناخته می شود. مشکلات رفتاری در محیط کار باید بلافاصله ردیابی شوند و متعاقباً واکنش مناسبی نسبت به آنها نشان داده شود تا رضایت مراجعین، همکاران، مشتری ها، فروشندگان، و تولیدگنندگان محفوظ نگه داشته شود. در این مقاله نحوه صحیح انجام این کار را به شما آموزش می دهیم. مدیران زمانیکه متوجه می شوند می توانند با درایت خاص کلیه رفتارهای پرسنلشان را کنترل کنند، خودشان هم شگفت زده می شوند. برای موفقیت در حوزه مدیریت رفتاری پرسنل می بایست دو بعد بنیادین را مد نظر قرار دهیم: 1- هدف اصلی شرکت انجام چه کاری است؟ و 2- این کار باید چگونه انجام شود؟ بله، در مثال فوق ماندانا کار خود را به خوبی انجام می دهد، اما رفتار این خانم به گونه ای است که سبب می شود سایر کارکنان بازده خوبی نداشته باشند. از جمله گام های پایه ای در اصلاح رفتاری کارمندان این است که مدیران بررسی دقیقی بر روی داده های ورودی و خروجی داشته باشند. عموماً همه کارفرمایان بیشتر به نتیجه کار توجه دارند و از کارکنان خود انتظار دارند که بازده بالایی داشته باشند. این مسئله بدون بازبینی دقیق داده های ورودی میسر نخواهد شد چراکه همین داده های ورودی – مانند رفتار خدمه- هستند که سازمان را به سوی نتایج دلخواه نهایی رهنمون می سازند. ممکن است یک فروشنده که در مرکز خریدی بزرگ مشغول به کار است اطلاعات دقیقی از کل فروش مغازه های اطراف خود نداشته باشد چراکه این مسئله به فاکتورهایی نظیر قیمت، تبلیغات، و مسائل دیگر مربوط می شود، اما می تواند بر روی رفتار فردی و به مثابه آن میزان فروش خودش کنترل داشته باشد. او به خوبی می داند که چه رفتاری در مقابل مشتری ها دارد. چگونه با آنها سلام و احوالپرسی کرده و به آنها خوش آمد می گوید ، چگونه به مشتری سرویس می دهد، مشکلات آنها را برطرف می کند، و به سوالاتشان پاسخ می دهد. همه این موارد در رده داده های فروش قرار می گیرند. اگر این داده ها مطابق بر استانداردهای از پیش تعیین شده شرکت نباشند، بازده کار کاهش می یابد. وظیفه مدیر عامل در صورت مشاهده چنین وضعیتی تذکر و اصلاح آن است. در هر حال نیکوست که ارگان ها و سازمان ها پیش از رسیدن به نقطه اصلاح خدمه، یکسری فاکتورهای هسته ای اولیه را تعیین کنند، آنها را به کارکنان خود آموزش داده و پرسنل را مجاب کنند که رفتاری منطبق بر آن اصول داشته باشند. شرکت ها و ادارات در صورتی به موفقیت می رسند که از همان ابتدا برای اجرای استانداردهای رفتاری کارمندان خود فرهنگ سازی داشته باشند و موارد حائز اهمیت در تجارت نظیر: نوآوری، انعطاف پذیری، مشتری مداری، سوددهی و ... را برای کارکنان به خوبی توضیح دهند. البته ممکن است اهداف مدیران بی شمار باشد. اما اگر خدمه یاد بگیرند که با تک تک مشتری ها رفتاری مطابق با آنچه از قبل تعیین شده است را داشته باشند و هر روز در کار خود استانداردهای رفتاری هسته ای را تمرین و تکرار نمایند، آنوقت تصویر متفاوتی ظهور می کند و مجموعه به کلیه اهداف خود می رسد. پس اینکه پرسنل با بستر کاری خود آشنا شدند، وقت آن می رسد که کارفرما توضیح و تفصیل بیشتری در مورد استانداردهای رفتاری با توجه به اهداف شرکت در اختیار آنها قرار دهد. به عنوان مثال می تواند تعریف مورد نظر خود از "انعطاف پذیری" را برای آنها شرح دهد. اما کارمندان چگونه می توانند این استانداردهای رفتاری را در برخوردهای روزمره خود منعکس کنند؟ برای درک صحیح نگرش های ایده آل رفتاری ابتدا باید توضیح قابل فهمی در مورد آنها ارائه شود، سپس کلیه خدمه به تمرین و تکرار آن بپردازند و همچنین آنرا به عینه مشاهده کنند تا هر چه بیشتر تشویق به انجام آن شوند. به عنوان نمونه فاکتور "کار گروهی" را در نظر می گیریم. کار گروهی به این معناست که افراد تشکیل دهنده یک تیم با میل ذاتی کلیه ی اطلاعات و توانایی های فردی خود را در اختیار سایر اعضای گروه قرار دهند و موفقیت تک تک اعضا تفاوتی با موفقیت کل گروه نداشته باشد. حال اگر از ابتدا مقوله "کار گروهی" برای پرسنل به درستی تشریح شود، پس از مدتی شاهد موفقیت اعضای گروه خواهیم بود. مثال دیگر "هدف مداری" است. کسیکه هدف مدار است، برای خود اهداف روشن و قابل اندازه گیری معین می کند، هم در محیط کار و هم خارج از آن. با پذیرش فرهنگ هدف مداری کلیه پرسنل نتایج بهتری در زندگی فردی و اجتماعی خود می گیرند. زمانیکه این رفتارها به روشنی توضیح داده شود و در محیط کار به مرحله اجرا درآیند، احتمال موفقیت کارمندان و به مثابه آن کل سیستم افزایش پیدا می کند. هنگامیکه به خوبی برای پرسنل توضیح داده شود که تنها راه رسیدن به موفقیت پیروی از الگوهای رفتاری مطرح شده است، مطمئن باشید که با میل و رغبت بالا از آن استقبال می کنند و رفتار خود را مطابق با آن تعدیل می نمایند. یک سیستم مدیریتی زمانی در امور اجرایی موفق است که مقیاس دقیقی از این امر که چه کاری باید انجام شود و اینکه چگونه باید انجام پذیرد داشته باشد و کارکنان را به درستی متوجه آن کند. از نظر اصولی معمولاً باید اینچنین باشد که شرکت ها کارمندان را به دلیل کارهایی که می توانند انجام دهند استخدام کنند و آنها را به دلیل نامناسب بودن نحوه انجام کارها اخراج نمایند. متاسفانه مدیران این روزها توجهی به این موضوع ندارند و گاهی به طور کلی از این مطلب بی خبر هستند که کارمندانشان کارها را چگونه انجام می دهند. برخورداری از الگوهای رفتاری و صلاحیت های مورد نیازی که به درستی شناخته شده و اجرا شوند، فشار کاری را سبکتر کرده و کنترل و اداره کارها را آسانتر می کند. همچنین خریداران و فروشندگان دیگر هم متوجه تمایز شما با سایرین می شوند و می دانند که: "شما کارها را چگونه انجام می دهید."
منبع : سایت مردمان ( پورتال جوانان ایرانی ) موضوعات مرتبط: مقالات علمی [ چهارشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۰ ] [ 6:28 ] [ محسن احمديان ]
"حتی برترین آدم ها هم نیاز به کمک و حمایت دارند. تقاضای کمک از دیگران هیچ جای خجالت ندارد. غرورتان را کنار گذاشته و به یاری و مساعدت دیگران احترام بگذارید. و به خاطر داشته باشید که یک دست هیچ وقت صدا ندارد: وقتی از کمک دیگران در کارهایتان استفاده کنید، خودتان، هم گروهی ها و حامیانتان را با سرعت بیشتری به جلو سوق می دهید." یک دنیا کار سرتان ریخته و استرس دارید؟ اگر اینطور است شاید بد نباشد که کمی در وظایفی که به دیگران محول می کنید تجدیدنظر کنید. اگر برای خودتان کار می کنید، هرچقدر هم که تلاشتان زیاد باشد، باز هم کار زیادی را نمی توانید به انجام برسانید. می توانید فقط ساعات زیادی را در روز کار کنید. کارهای زیادی را در این ساعات انجام دهید. به افراد زیادی با انجام این کارها کمک کنید. و چون تعداد افرادیکه می توانید به آنها کمک کنید محدود است، موفقیتتان هم محدود می شود. اما اگر در کارتان استاد باشید، مردم انتظار بیشتری از شما خواهند داشت. و همین باعث می شود حجم کارتان خیلی زیاد شده و استرستان بالا رود. دیگر قادر نخواهید بود همه کارهایی که از شما خواسته می شود را انجام دهید و به این ترتیب باعث می شود همیشه استرس داشته باشید، از کارتان رضایت نداشته و تصور کنید که نتوانسته اید خواسته های دیگران را جوابگو باشید. اما اگر از جنبه مثبت به قضیه نگاه کنید، اگر بتوانید راهی برای از میان برداشتن این محدودیت ها پیدا کنید، فرصت خارق العاده ای نصیبتان خواهد شد. اگر این فرصت را دریابید، صد در صد موفق خواهید شد. یکی از متداولترین راهها برای غلبه بر این محدودیت ها این است که یاد بگیرید چطور برخی از کارهایتان را به دیگران محول کنید. اگر اینکار را به درستی انجام دهید، می توانید به سرعت یک گروه کاری قوی و موفق بسازید و از عهده همه تقاضاها برآیید. این مهارتی بسیار مهم است که حتماً باید یاد بگیرید. چرا مردم کارهایشان را به دیگران نمی سپارند برای اینکه ببینید چطور باید کارها و وظایف را به دیگران محول کنید، باید اول بفهمید که چرا خیلی از افراد از این کار سر باز می زنند. خیلی ساده است، اکثر مردم اینکار را نمی کنند چون پیدا کردن شخص مناسب زمان زیادی می برد. از این گذشته، کدام ساده تر است: طرح کردن و نوشتن مفاد یک بروشور که یک کار جدید را که خودتان شروع کرده اید معرفی می کند یا اینکه اجازه بدهید سایر اعضای تیمتان اینکار را بکنند؟ شاید هیچکس به اندازه خودتان با نکاتی که باید در بروشور نوشته شود آشنا نباشد و هیچکس مثل خودتان نتواند مطالب را واضح و روشن برساند. حتی یکنوع تفریح و تنوع هم می تواند برایتان باشد. اما سوال اینجاست: آیا با اینکار استفاده درستی از زمانتان کرده اید؟ بااینکه در ظاهر ممکن است به نظر ساده تر برسد که خودتان اینکار را انجام دهید تااینکه بخواهید راه و روش انجام آنرا به کس دیگری توضیح دهید اما دو دلیل وجود دارد که ثابت می کند محول کردن اینکار به دیگران بهتر است: 1) اول اینکه اگر شما توانایی راه انداختن یک شرکت جدید را دارید پس احتمالاً مهارتها و استعدادهای بسیار بالایی دارید که می توانید از آن برای ساخت ایده های جدید استفاده کنید. وقتی اینکار را خودتان انجام دهید استفاده خوبی از زمانتان نکرده اید. 2) دوم اینکه وقتی دیگران را در انجام کار سهیم می کنید، توانایی ها و مهارت های آنها را نیز تقویت می کنید و درنتیجه دفعه بعد که پروژه یکسانی پیش آمد آنوقت با خیال راحت و اطمینان کامل کار را به فرد مورد نظر می سپارید. محول کردن کارها به سایرین این امکان را برایتان فراهم می کند که از زمان و مهارتهایتان بهترین استفاده را کنید و در عین حال به سایر افراد تیم هم کمک کنید که رشد کنند و تواناییهایشان را ارتقاء دهند. چه زمان کارها را محول کنیم؟ محول کردن کارها به دیگران اگر به درستی انجام شود همیشه موفقیت به همراه خواهد داشت اما این به آن معنا نیست که هر کاری را می توانید به دیگران بسپارید. برای اینکه بفهمید چه زمان مناسبترین زمان برای محول کردن کارها به دیگران است، باید این 5 سوال کلیدی را از خود بپرسید: · آیا کس دیگری هست که اطلاعات و تخصص مرتبط برای انجام اینکار را داشته باشد؟ آیا این کاری است که کسان دیگر هم می توانند از پس آن برآیند یا فقط خودم باید آنرا به انجام برسانم؟ · آیا این کار فرصت رشد و ترقی را برای افراد دیگر فراهم می کند؟ · آیا اینکار ممکن است در آینده نیز مجدداً پیش آید؟ · آیا وقت دارم که کار را به درستی به کسی محول کنم؟ باید برای آموزشات لازم، پرسش و پاسخ ها، بررسی روند کار و ... وقت کافی وجود داشته باشد. · آیا اینکار را باید به کس دیگری محول کنم؟ کارهایی که مربوط به موفقیت طولانی مدت می شوند به توجه خود شما نیاز دارند. اگر پاسخ شما به چند مورد از این سوالات مثبت بود، پس ارزش محول شدن به کس دیگری را دارد.
شایان ذکر است که حتی درصورتی که تمام این شرایط نیز مهیا باشد باز نمی توان ضمانت کرد که کار محول شده به درستی کامل انجام شود. اینکه کار را به چه کسی می سپارید هم اهمیت زیادی دارد. کار را به چه کسی محول کنید؟ نکاتی که باید در این زمینه در نظر داشته باشید عبارتند از: 1. تجربه، علم، و مهارتهای فردی که می خواهید کار را به او محول کنید. · فرد مورد نظر چه مهارت ها، ویژگی ها و دانشی دارد؟ · آیا زمان و منابع کافی برای آموزش او در اختیار دارید؟ 2. سبک کاری مورد علاقه فرد مورد نظر: · استقلال فرد در چه حد است؟ · از کارش چه می خواهد؟ · اهداف و علایق بلند مدت او چیست؟ 3. حجم کاری فعلی او: · آیا فرد وقت کافی برای شروع کار جدید را دارد؟ · آیا محول کردن این کار جدید به او مستلزم این است که فرد در برنامه های خود تغییر ایجاد کند؟
کار را چطور محول کنید؟ برای موفقیت در محول کردن کارها به اصول و نکات زیر توجه کنید: 1. نتیجه دلخواه را در ذهنتان تجسم کنید. با این هدف در سر کار را شروع کنید و نتیجه مورد نظر را مشخص کنید. 2. محدودیت ها و موانع کار را مشخص کنید. آیا فرد مورد نظر باید: · منتظر بماند تا به او گفته شود که چه بکند؟ · سوال کند که چه باید بکند؟ · خودش پیشنهاد دهد که چه کاری باید انجام شود و بعد وارد عمل شود؟ · اقدام کند و بعد نتیجه را بلافاصله گزارش دهد؟ · اقدام کند و بعد مرحله به مرحله گزارش دهد؟ 3. درصورت امکان از کسان دیگری هم در روند تحویل کار استفاده کنید. به اندازه ای به آنها قدرت دهید که تصمیم بگیرند چه کارهایی و چه موقع باید محول شود. 4. میزان مسئولیت را با میزان قدرت تطابق دهید. 5. کسانیکه به کار نزدیکتر هستند بهتر از عهده انجام آن برمی آیند و دانش بیشتری از جزئیات عمل دارند. اینکار کارایی شرکت را نیز بالا می برد و به دیگران فرصت رشد و پیشرفت می دهد. 6. حمایت خود را دریغ نکرده و برای پاسخگویی به سوالات حاضر باشید. با گفتگو و ارتباط مداوم با مسئول مورد نظر، از موفقیت پروژه اطمینان یابید. 7. روی نتیجه کار متمرکز شوید. به این فکر کنید که چه کارهایی انجام شده است نه اینکه کار چطور باید انجام شود. راه و روش شما برای انجام کار لزوماً بهترین روش نیست. 8. اگر مشکلی پیش آمد اجازه ندهید که فرد کار را دوباره به خودتان برگرداند. از خود فردب خواهید که راه حلی برای حل مشکل پیشنهاد دهد و خودتان راحت پاسخ کار را به او نگویید. 9. تعهد و انگیزه ایجاد کنید. برای فرد مورد نظر توضیح دهید که چطور موفقیت در کار برای او پاداش، فرصت های عالی در آینده، دانش و تجربه بیشتر را به همراه خواهد داشت. 10. کنترل امور را در دست گیرید. · درمورد فرجه و ضرب العجل کار توضیح دهید. · درصورت نیاز تنظیماتی انجام دهید. · برای بررسی کار انجام شده زمان بگذارید. با رعایت این نکات قبل و حین انجام پروژه خواهید دید که موفق می شوید. حفظ کنترل وقتی نکات و توضیحاتی که در بالا ارائه کردیم را خوب بررسی کردید، اطمینان یابید که آگاهی لازم و کافی را به اعضای تیم خود بدهید. وقت گذاشته و برایشان توضیح دهید که چرا برای آن کار انتخاب شده اند، در طول پروژه چه انتظاری از آنها می رود، پروژه چه هدفی رادنبال می کند، زمان و فرجه کار به چه صورت است، و به چه منابعی دسترسی دارید. در آخر مطمئن شوید که اعضای گروه می دانند که باید همه مشکلات کار را با شما در میان بگذارند و می توانند هر سوالی داشتند از شما بپرسند. بعنوان یک مدیر حتماً می دانید که نباید در همه جزئیات هم مدیریت کنید اما این به آن معنا نیست که باید کنترل امور را به کل واگذار کنید. باید بتوانید متعادل عمل کنید تا هم افراد بتوانند از مهارتها و تواناییهایشان استفاده کنند و هم امور شرکت به خوبی پیش رود. اهمیت قبول صددرصد وقتی کار محول شده به شما تحویل داده می شود، برای بررسی و بازبینی آن وقت بگذارید. درصورت امکان فقط کار باکیفیت و کامل را تحویل بگیرید. اگر کاری را که از آن رضایت ندارید قبول کنید، افراد تیم یاد نمی گیرند که کار را درست انجام دهند. از این بدتر اینکه بااینکار کاری را قبول کرده اید که برای تمام کردن آن باید باز خودتان وقت بگذارید. اینکار نه تنها حجم مسئولیت های خودتان را بالا می برد بلکه به این معناست که خودتان وقت کافی برای انجام درست کار را ندارید. همچنین وقتی کار خوب به شما برگردانده می شود، حتماً قدردانی کرده و به مسئول آن پاداش بدهید. شما بعنوان مدیر باید یاد بگیرید که از کار خوب تقدیر کنید. با این روش اعتماد به نفس اعضای گروه را بالا برده و کارایی آنها را تقویت می کنید. نکات مهم؛ در نکاه اول محول کردن کارها بیشتر از آنچه ارزشش را داشته باشد سخت و پیچیده به نظر می رسد اما اگر کار را به درستی محول کنید می توانید به میزان قابل توجهی بازده کاری شرکت را بالا ببرید. در تنظیم برنامه کارها، سعی کنید فقط کارهایی را برای خود نگه دارید که بالاترین اولویت را دارند و سایر امور را به افراد دیگر بسپارید تا موفقیت بیشتری کسب کنید. برای محول کردن موثر کارها باید کارهای مناسب را انتخاب کرده و آن را به شخص مناسب به روش مناسب محول کنید. شاید کمی ست به نظر برسد اما مطمئن باشید که ارزشش را دارد.
منبع : سایت مردمان ( پورتال جوانان ایرانی ) موضوعات مرتبط: مقالات علمی [ سه شنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ ] [ 9:22 ] [ محسن احمديان ]
مدیریت کلاس درس یکی از بزرگترین ترس های معلمین تازه کار است. اما مدیریت کلاس مهارتی است که نه تنها اکتسابی و یادگرفتنی است بلکه باید هر روز تمرین شود. در زیر 10 نکته درمورد مدیریت موفق کلاس درس عنوان می کنیم. این نکات می تواند به شما برای برقراری نظم در کلاس کمک زیادی کند. 1. گذشت زمان همه چیز را راحت تر می کند. خیلی از معلم ها مرتکب این اشتباه می شوند که سال تحصیلی را با نظم و مدیریت ضعیف آغاز می کنند. دانش آموزان خیلی سریع موقعیت در هر کلاس را ارزیابی می کنند و می فهمند که در هر کلاس تا چه حد می توانند پیش بروند. وقتی اول کار اجازه بدهید که در کارتان اخلال ایجاد کنند دیگر به کار بردن تکنیک های مدیریتی دشوار خواهد شد. اما با جلو رفتن سال تحصیلی همه چیز آسانتر می گردد. فقط این جمله یادتان باشد که، "تا رسیدن عید لبخند نزنید." 2. عدالت رمز کار است. دانش آموزان خیلی خوب می فهمند که چه چیز عادلانه است و چه چیز نیست. اگر دوست دارید شاگردانتان به شما احترام بگذارند باید با آنها با عدالت و انصاف رفتار کنید. اگر با همه شاگردان با مساوات رفتار نکنید، شاگردانتان دیگر از شما دستور نخواهند گرفت. پس اگر بهترین شاگرد کلاستان هم کار اشتباهی انجام داد حتماً تنبیهش کنید. 3. تا حد امکان با اخلال ها یا ایجاد کمترین وقفه در کلاس برخورد کنید. وقتی در کلاس اخلال ایجاد می شود خیلی مهم است که با ایجاد کوچکترین وقفه در روند کلاس، فوری با آنها برخورد کنید. اگر شاگردان با هم حرف می زنند و شما مشغول درس دادن هستید از یکی از آنها یک سوال کنید تا حواس همه بچه ها جمع شود. اگر برای برخورد با این اخلال ها روند کلاس را متوقف کنید دقیقاً شاگردانی که این اخلال را ایجاد می کنند را به آرزویشان رسانده اید: یعنی گذشتن وقت کلاس به بطالت. 4. در حضور شاگردان از مواجهه دوری کنید. وقتی مواجهه ای در کلاس ایجاد می شود همیشه یک برنده و یک بازنده وجود دارد. شما بعنوان معلم باید نظم کلاس را حفظ کنید. اما خیلی بهتر است که به طور خصوصی اینکار را انجام دهید تا اینکه آبروی شاگردی را در حضور دوستانش ببرید. اصلاً کار درستی نیست که از مسائل انظباطی در حضور بچه ها نمونه ای بسازید برای درس عبرت. بااینکه با این روش ممکن است بچه ها درس عبرت بگیرند اما تا آخر سال حتی دیگر یک کلمه هم نخواهید توانست به آن شاگرد آموزش دهید. 5. اخلال ها را با کمی شوخ طبعی متوقف کنید. گاهی اوقات بهترین چیز این است که همه سر کلاس حسابی بخندند تا همه چیز به روال سابق برگردد. اما خیلی وقت ها معلم ها شوخ طبعی را با ریشخند اشتباه می گیرند. بااینکه شوخ طبعی می تواند خیلی زود موقعیت را مرتب کند اما ریشخند رابطه شما با شاگردانتان را خراب می کند. خوب قضاوت کنید اما متوجه باشید که چیزی که برای یکنفر خنده دارد است ممکن است برای دیگری آزار دهنده باشد. 6. انتظارتان از کلاس بالا باشد. انتظارتان از شاگردان ادب باشد نه اخلال. این مسئله را با طریقه حرف زدنتان در کلاس به آنها نشان دهید. در همان ابتدای کلاس انتظاراتتان را به بچه ها بگویید مثلاً بگویید، "طی این جلسه گروهی انتظارم این است که موقع حرف زدن اول دستتان را بالا برده و اجازه بگیرید، به همدیگر احترام بگذارید و به حرفهایی که دوستانتان می زنند هم خوب گوش کنید." 7. برنامه بیشتر داشته باشید. وقت آزاد چیزی است که همه معلم ها باید از آن خودداری کنند. وقتی به بچه ها وقت اضافی بدهید که با هم حرف بزنند، سابقه آموزشی خود را زیر سوال می برید. برای خودداری از بروز این مسئله برنامه بیشتر بریزید. وقتی کار زیادی برای انجام دادن داشته باشید، آموزش ها تمام نخواهد شد و وقت اضافی هم پیش خواهد آمد. 8. ثابت قدم باشید. یکی از بدترین چیزهایی که بعنوان یک معلم می توانید انجام دهید این است که در اجرای قوانینتان ثبات قدم نداشته باشید. اگر روزی بدرفتاری ها را نادیده بگیرید و دفعه بعدی به خاطر یک تخلف کوچک یک نفر را تنبیه کنید، احترامتان را بین شاگردان از دست می دهید. شاگردان شما این حق را دارند که توقع داشته باشند هر روز رفتار یکسانی داشته باشید. دمدمی مزاج بودن رفتار خوبی برای یک معلم نیست. وقتی احترامتان را پیش شاگردانتان از دست بدهید، توجه و میل آنها به یادگیری را هم از دست میدهید. 9. قوانینتان را توضیح دهید. تعداد قوانینتان نباید اینقدر زیاد باشد که از عهده اجرا کردن آنها برنیایید. همچنین باید این قوانین را خوب توضیح دهید. دانش آموزان باید بفهمند که چه چیز قابل قبول و چه چیز غیرقابل قبول است. همچنین نتیجه شکستن قوانین نیز باید برای شاگردان مشخص باشد. 10. هر روز را تازه و نو شروع کنید. در شروع هر روز باید انتظار داشته باشید که شاگردانتان مودب باشند. نباید تصور کنید که چون فلان شاگرد هر روز هفته در کلاستان اخلال ایجاد کرده، امروز هم اینکار را می کند. با اینکار آن شاگرد را به ایجاد اخلال دوباره تشویق نمی کنید.
منبع : سایت مردمان ( پورتال جوانان ایرانی ) [ دوشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ ] [ 6:47 ] [ محسن احمديان ]
مثبت اندیشی هنری است که میتواند به شما کمک کند بهتر زندگیتان را مدیریت کنید. برای اینکه یاد بگیرید چطور میتوانید مثبتاندیش باشید، راههای زیادی وجود دارد. مثبتاندیشی چیزی نیست که یک روز از آسمان توی دامنتان بیفتد، بلکه مستلزم تلاش و یادگیری مهارتهایی خاص است. با شروع به مثبت اندیشیدن، خودتان را در موقعیتی قرار خواهید داد که به شما اجازه میدهد نه تنها زندگیتان را بهتر مدیریت کنید بلکه کمکتان میکند اعتماد به نفستان را هم بالا ببرید. قدرت مثبتاندیشی آیا تابحال به این فکر کردهاید که افکاری که از ذهنتان میگذرند مسئول اتفاقاتی است که در زندگیتان می افتد؟ آنچه که فکر میکنیم دقیقاً همان چیزی است که در زندگی بدست می آوریم. طریقه فکر کردن ما بر رفتار؛ احساسات و روحیه ما ، آنطور که همه چیز را میبینیم و در موقعیتهای مختلف چطور کنش و واکنش نشان میدهیم، تاثیر میگذارد. پس آنچه که در ذهن ما میگذرد خود زندگیمان است. با قدرت مثبتاندیشی و به محض اینکه مثبتاندیشی را شروع کنید، عزت و اعتماد به نفستان قوی و محکم خواهد شد و همه چیز به نظرتان سادهتر خواهد رسید. قدرت مثبتاندیشی با تصویرسازی قدرت ذهن، پس از قدرت روح، دومین ابزار قدرتمندی است که داریم و میتواند در بسیاری از موقعیتها حتی تمایلات و قدرتهای فرا انسانی هم به ما بدهد (مثلاً در مواقع خطر). افکار ما میتواند از ذهن ناخودآگاهمان عبور کرده و در آن ذخیره شوند که این میتواند بر رفتارها و واکنشهای ما اثر بگذارد. افکار ما همچنین این توانایی را دارند که وارد ذهن ناخودآگاه اطرافیانمان هم بشوند. افکاری که با دیگران تقسیم میکنیم، باعث میشود به طور مثبت یا منفی نسبت به ما جهتگیری کنند. ممکن است احساس عشق و احترام یا احساس عصبانیت و تنفر نسبت به ما پیدا کنند. افکار ما موجب عملها و واکنشهای ما، نه تنها در دنیای ذهنمان بلکه در دنیای واقعی هستند. آیا تابحال فکر کردهاید چطور میتوانید در زندگیتان تغییر اساسی ایجاد کنید؟ ایجاد تغییر در زندگیمان فقط با کنترل کردن افکارمان میسر است، اینکه بتوانیم از منفیبافی دوری کنیم و فقط مثبتها و زیباییهای زندگیمان را نشان دهیم. این قدرت فکر ماست! در زیر به 10 راه موثر برای کمک به شروع مثبتاندیشیدن و استفاده عالی از قدرت ذهنمان اشاره میکنیم. 1. شروع کنید به موفقیت فکر کنید. یک تصویر غیرقابل ویرایش بعنوان یک شخص موفق از خودتان در ذهنتان ایجاد کنید. این تصویر قوی را همیشه همراهتان داشته باشید و اجازه ندهید هیچوقت از ذهنتان پاک شود. به مرور زمان، این تصویر با شما رشد یافته و جزئیات آن مشخصتر میشوند. هیچوقت نباید با واقعیت تصویر عقلانی مبارزه کنید چون کار بسیار خطرناکی است. ذهن شما همچنین سعی خواهد کرد منافذ خالی آنچه ابتدا تصویر شده بود را پر کند. همیشه صرفنظر از اینکه چقدر در آن لحظه ممکن است همه چیز بد و زشت به نظرتان برسد، موفقیت را به یاد داشته باشید. هربار یک فکر منفی درمورد قدرت و تواناییهایی فردیتان به ذهنتان خطور میکند، سعی کنید سریع به یک چیز خیلی مثبت فکر کنید. 2. موانع و ترسها را دور بزنید. تخیلتان را با موانع نسازید. درعوض سعی کنید وجود هر مانعی را به حداقل برسانید. مشکلات باید بررسی شوند و به طور موثری با آنها برخورد شود تا از بین بروند، بدون اینکه لازم باشد نیرویی بیشتر از آنچه لازم دارند برایشان استفاده کنید. بعضیوقتها ترس مشکلات را چندبرابر نشان میدهد و بعد واقعی آنها را مخفی میکند. 3. افکارتان را به تصویر تبدیل کنید. به مغزتان بعنوان یک دستگاه پخش ویدئو نگاه کنید. تصاویر از افکار ما میآیند، گاهی در ذهنمان شکل میگیرند و ما را میترسانند یا اینکه به ما قدرت میدهند خلاق باشیم و رویاپردازی کنیم. افکار منفی تصاویر منفی ایجاد میکنند و درنتیجه واکنشهای ما را منفی میکنند. همین اتفاق برای افکار مثبت میافتد که دقیقاً برعکس این عمل میکند و به سود ما هستند. برای شروع مثبتاندیشی باید این تصویر مثبت را در ذهنتان بسازید و از الهام و خلاقیتی که به شما میدهد استفاده ببرید. 4. بهسادگی تحت تاثیر دیگران قرار نگیرید. این یکی از هوشمندانهترین توصیههاست. نباید اینقدر تحتتاثیر دیگران قرار گیرید که بخواهید از آنها کپی کنید. هیچکس نمیتواند به اندازه خود شما موثر باشد. یادتان باشد که باوجود اینکه یک نفر ممکن است بسیار فعال و موفق بهنظر برسد، اما آنها هم ممکن است به همان اندازه کمبود اعتمادبهنفس داشته باشد و به اندازه خود شما بترسد. 5. خودتان را بهتر بشناسید. سعی کنید خودتان را بهتر بشناسید. ببینید چه چیزی موجب پایین آمدنتان یا ترسها و سوءظن هایتان شده است. امکان دارد که این احساسات منفی از کودکیتان ریشه گرفته باشد. ممکن است برای کمک به درک بهتر این احساسات و رفتارها به یک متخصص نیاز پیدا کنید. سعی کنید خودتان را بهتر بشناسید که این اولین قدم برای کنترل بهتر زندگیتان است. 6. از مهارتهایتان یک ارزیابی واقعبینانه به عمل آورید. مهارتهایتان را ارزیابی کرده و بعد آن را تا 10 بالا ببرید. این به آن معنا نیست که خودخواه خواهید شد. برعکس باید به قدرتها و ابزارهایتان برای ایجاد یک اعتماد به نفس قوی در خودتان اعتقاد پیدا کنید. فقط زمانی که به خودتان ایمان پیدا کردید میتوانید مثبت فکر کنید. 7. شروع کنید مثبت فکر کنید و خلاق باشید. مثبتاندیشی را به تفکر خلاق تبدیل کنید. مثبتاندیشی به تنهایی کمکتان نمیکند زندگیتان را بهتر اداره کنید. آنچه جدا از مثبتاندیشی به آن نیاز داریم تفکر خلاق است. تفکر خلاق یعنی بتوانید برنامهریزی کنید، طرحریزی کنید و اهدافی برای آیندهتان درنظر بگیرید. از چیزهای خیلی کوچک روزمره شروع کنید. این می تواند اولین قدم برای سازمان دادن به افکارتان درمورد نحوه اجرای کارهایتان است. همچنین قدرت تفکر خلاق کنار از فوایدی که میتواند به همراه داشته باشد، بعنون تاثیری مثبت بر اطرافیانمان نیز قابل استفاده است. با استفاده از آن میتوانیم دیگران را تحت تاثیر قرار دهیم، به آنها انگیزه، انرژی و بصیرت دهیم. خلاقانه فکر کردن چیزی است که میتوانیم خودمان را برای آن آموزش و تمرین دهیم. ممکن است نیازمند زمان و تلاش ما باشد اما وقتی به آن دست پیدا کنیم، میتوانیم زندگیمان را به بهترین شکل مدیریت کنیم. 8. از زمانتان به طور موثر استفاده کنید. شروع کنید افکارتان را به عمل تبدیل کنید. تلاش کنید و راههایی را برای ساده کردن کارهای اجباری روزانه پیدا کنید تا در زمانتان صرفهجویی شود. 9. مشکلات هر روزتان را حل کنید. برای حل بعضی از مشکلات عملکردی هر روزتان تمرکز کنید و بعد به قدرت مثبتاندیشی خود برای شکل دادن به قدمهای بعدی زندگی جهت بدهید. 10. دست از خیالپردازی برندارید. بله خیالپردازی کنید! قدرت فکر کردن شما را به لحظات عالی میبرد که موجب شادی و خوشحالیتان شده بوده است. میتواند به طور جادویی شما را به کنار ساحل ببرد انگار که به تعطیلات آمدهاید! می تواند شما را به سمت صداها، رنگها، بوها و آدمهای محبوبتان ببرد.
منبع : سایت مردمان ( پورتال جوانان ایرانی ) موضوعات مرتبط: مقالات علمی [ یکشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ ] [ 17:10 ] [ محسن احمديان ]
در این مقاله میخواهیم به شما آموزش دهیم که چطور صمیمیتر و اجتماعیتر رفتار کنید. یک تعریف ساده از "صمیمی"، مهربان و علاقهمند رفتار کردن با دیگران است و تعریف اجتماعی از دیدگاه ما یعنی وقت زیادی را با دیگران گذراندن و از آن لذت بردن. توصیههای زیر در آن واحد درمورد اعمال خاص و حالات کلی (مثلاً مثبت بودن نسبت به مردم، علاقهمند بودن به مردم) صحبت میکند. این دو به یکدیگر مرتبط هستند اما شما کنترل زیادی روی حالات خودتان نسبت به سایرین ندارید. اگر در یک زمان روحیهای خوشمشرب و اهلتفریح نداشته باشید، یا اگر بهطورکلی کمحرف باشید، همین هستید و نمیتوانید برای آن کاری کنید. نمی توانید فوراً به فردی بشاش و گرم تبدیل شوید. اما بااین حال میتوانید بعضی از اعمال را به ذهن داشته باشید و این همان چیزی است که به آن نیاز دارید. مثلاً اگر سر کار هستید و احساس میکنید آن روز کمی در خودتان هستید، میتوانید به خودتان یادآور شوید که باید به بقیه همکارانتان بپیوندید و ببنید آنها چه میکنند. همچنین، ایدههایی که در اینجا ذکر میکنیم، به این معنی نیست که باید به فردی پرحرف یا آویزان تبدیل شوید. از این توصیهها میتوانید در برخورد و رویکردتان با دیگران استفاده کنید. هر نوع شخصیتی که داشته باشید میتوانید از این راهکارها استفاده کنید طوریکه خللی در شخصیتتان ایجاد نشود. با افراد جدید شروع به حرفزدن کنید اگر به تازگی به کسی معرفی شدهاید یا فرد جدیدی را در اطرافتان میبینید، به سمتشان بروید و مکالمهای را آغاز کنید. حتی یک سلام گفتن معمولی، پرسیدن اسمشان، و گفتن "از آشناییتان خوشبختم" برای شروع ارتباط کافی است. با کسانی که سعی میکنند با شما حرف بزنند، حرف بزنید تا حالا شده بخواهید یک گفتگوی خوب با کسی داشته باشید اما طرف مقابل جوابتان را با کلمات کوتاه بدهد و کاملاً مشخص باشد که تمایلی به ادامه گفتگو با شما ندارد؟ احتمالاً شما هم راهتان را میگیرید و میروید و در دلتان فکر میکنید که چقدر ارتباط عمومیش ضعیف بود. اگر کسی سعی داشت با شما حرف بزند سعی کنید با خوشرویی به او پاسخ بدهید. برای حرف زدن با کسانی که میشناسید وقت بگذارید اگر یکی از آشنایانتان را دیدید، به سمتش بروید و احوالپرسی کنید. درمورد هر چیزی میتوانید حرف بزنید، از اوضاع و احوالشان گرفته تا اتفاقات روز. سعی کنید مداوم با دوستانتان در تماس باشید. وقتی همکارانتان سرشان خلوت است، بایستید و با آنها حرف بزنید. روابطتان را حفظ کنید و به همه نشان دهید که به برقراری ارتباط علاقهمندید. اگر کسی را دیدید که میشناختید، چون حوصله حرف زدن ندارید، از او دوری نکنید یا طوری نشان ندهید که انگار او را ندیدهاید. به سمتش بروید و برای چند دقیقه هم که شده گفتگو کنید. از دیگران دعوت کنید برای انجام کاری به شما/اکیپتان ملحق شوند برای دعوت کردن دیگران سخاوتمند باشید. این شما باشید که دیگران را بیرون دعوت میکنید تااینکه صبر کنید خودشان به سراغتان بیایند. نباید فکر کنید که باید کسی را به مدتی طولانی بشناسید تا با او بیرون بروید. اگر فکر میکنید با آنها کنار میآیید پس چرا کاری با هم انجام ندهید؟ اگر از همکار یا همکلاس جدیدتان خوشتان میآید، از آنها بخواهید که برای خوردن یک نوشیدنی یا هر چیز دیگر همراهیتان کنند. اگر در جایی یکدفعه دوستی را دیدید و هیچکدامتان کاری برای انجام دادن نداشتید، با او همراه شوید و با هم جایی بروید. از همسایه جدیدتان بخواهید که صبحها با شما برای پیادهروی یا دویدن بیاید. فکر نکنید برای اینکه با کسی بیرون بروید، باید از مدتها قبل او را بشناسید. اگر همکارانتان می خواهند برای جمعه این هفته با هم به پیکنیک بروند، نه تنها خودتان با آنها بروید بلکه از کسانی که از برنامه خبر ندارند هم بخواهید که به شما ملحق شوند. اگر میخواهید با یکی از دوستانتان بیرون بروید، میتوانید از یکی دیگر از دوستانتان که خیلی وقت است او را ندیدهاید هم بخواهید که همراهیتان کند. اگر سر راه خانه دوستتان یکی دیگر از دوستانتان را در خیابان دیدید، از او هم بخواهید که با شما به خانه آن دوستتان بیاید. البته پیشنهادهایی از این قبیل همیشه پذیرفته نمیشوند اما اشکالی ندارد شما نشان میدهید که اجتماعی هستید. سعی کنید افراد تازه را هم وارد جمعتان کنید و کاری کنید حس کنند وجودشان در جمع اهمیت دارد اگر با دوستان قدیمیتان بیرون رفتهاید و فرد جدیدی را در آنجا میبینید، بهجای اینکه صبر کنید او جلو بیاید و شما را بشناسد، وقت بگذارید و کمی با او حرف بزنید. اگر میخواهید جمع را برای برنامه جدید هفته بعد دعوت کنید، حتماً آن فرد تازه وارد را هم قید کنید. بروید آنجا که بقیه هستند اگر سر کار هستید و میبینید که همکارانتان دارند برای خوردن ناهار کنار هم برنامه میگذارند، شما هم حتماً بروید. اگر در مهمانی هستید و همه در سالن پذیرایی جمع شدهاند و حرف میزنند شما هم همانجا بروید و به آنها بپیوندید. نشان دهید که میخواهید با دیگران وقت بگذرانید. و وقتی آنجا رفتید در کاری که بقیه میکنند ملحق شوید. ساکت نایستید و به فکر فرو نروید. وقت بیشتری را با بقیه بگذرانید بیشتر با دیگران وقت بگذرانید. وقت بیشتری را دیگران بگذرانید. با دیگران بیشتری وقت بگذرانید. اگر دیربهدیر دوستانتان را میبینید، سعی کنید وقتی آنها را دیدید تمام روز را با آنها بگذرانید. اگر فقط هفته یک یا دوبار دوستانتان را میبینید، سعی کنید سه بار در هفته ببینید. اگر سر کار معمولاً فقط سرتان به کارتان گرم است و فقط در زمانهای استراحت با همکارانتان حرف میزنید، سعی کنید این زمان را بیشتر کنید. اگر بعضی از آشنایانتان را فقط در شرایط خاص میبینید، سعی کنید آنها را در خارج آن موقعیت ببینید. اینکار باعث میشود سایرین تصور کنند که دوستانتان از اینکه وقتشان را با شما بگذرانند لذت میبرند. همچنین اینکار باعث میشود با میل خانه رفتن خود مقابله کنید و وقت بیشتری را با دیگران بگذرانید و به خودتان ثابت کنید که این را بیشتر از خانه رفتن و تنها ماندن دوست دارید. کارهای خوب برای دیگران بکنید برای یکنفر یک لیوان نوشیدنی بخرید. موقع غذاخوردن در رستوران برای حساب کردن صورتحساب تعارف کنید. برای کسی در را باز کنید. وقتی به مهمانی دعوت میشوید با خودنتان یک نوشیدنی یا غذای مخصوص ببرید. البته اینکارها را نباید برای جلب دلسوزی دیگران انجام دهید. اگر هم خیلی زیاد اینکارها را انجام دهید در نظر دیگران حکم وظیفه برایتان پیدا میکند باعث میشود دیگران فکر کنند برای اینکه آنها را وادار کنید دوستتان بدارند اینکارها را میکنید. از دیگران تعریف و تمجید کنید ازاینکه در رفتارهایتان با دیگران مثبت باشید و تشویقشان کنید ابا نداشته باشید. اگر کسی در کار خاصی خوب است، حتماً به او بگویید. اگر کسی به نظرتان زیبا است یا خوشتیپ است، به او بگویید. اگر فکر میکنید کسی بانمک است یا فرد جالبی است، نظرتان را به او بگویید. البته باز هم یادتان باشد که تعادل شرط عقل است. تحسین و تمجید هر از گاهی خیلی بهتر از تعریفهای همیشگی تکراری است. مودب باشید برای طرف مقابلتان هر معنا و مفهومی که داشته باشد اما سعی کنید که با همه مودب رفتار کنید. اگر کسی کار خوبی برایتان میکند، حتماً تشکر کنید. وقتی از کسی درخواستی دارید، آنرا با ادب و احترام مطرح کنید. هیچوقت خودخواهانه رفتار نکنید. وقتی با دیگران بیرون هستید کاری کنید به همه خوش بگذرد بدون اینکه باز تعادل رفتارتان برهم بخورد، وقتی بیرون هستید دقت کنید که همه از اوقات خود لذت ببرند. اگر میبینید کسی از جمع دور افتاده است، سعی کنید موضوع حرف را به چیزی بکشانید که برای او هم جذاب باشد. اگر احساس کردید که کسی در جمع احساس ناراحتی میکند، سعی کنید او را به جمع بکشانید یا اگر با دیگران آشنایی ندارد، او را معرفی کنید. اگر به نظرتان میرسد که کسی حوصلهاش سر رفته یا اذیت شده است، سعی کنید موجبات لذت بردن او را هم فراهم کنید. به حرف دیگران علاقهمند باشید این یکی از سادهترین راهکارها است. گاهی اوقات، به هر دلیلی، حال و حوصله ندارید و نمی توانید به حرفهای دیگران علاقه نشان دهید. اما یادتان باشد که وقتی به حرف کسی علاقه نشان میدهید رفتارتان صمیمانه تر خواهد بود. چیزی که باید بدانید این است که هر کسی یک نکته جالبتوجه دارد اما ممکن است خیلی مشخص نباشد. این شما هستید که باید جذابیتهای شخصیت طرف مقابل را پیدا کنید. از صمیم قلب دیگران را دوست داشته باشید اگر این ویژگی را داشته باشید، انجام بقیه راهکارهای به نظرتان ساده تر خواهد آمد. داشتن رفتار و خلقوخوی صمیمی و دوستانه خیلی عالی است اما نمی توانید همیشه هم اینطور باشید. اگر همیشه چند نکته را در ذهن داشته باشید میتوانید رفتاری صمیمی و دوستانه از خود نشان دهید. دیگران را بیشتر بیرون دعوت کنید، وقتی آشنایی را میبینید حتماً کمی با او گپ بزنید، وارد جمع شوید. اینها همه رفتارهای یک فرد اجتماعی است. بااین کارها خواهید دید که یکباره زندگی اجتماعیتان دچار تحول شده و کمکم ذهنتان از اعمالتان تبعیت خواهد کرد.
منبع : سایت مردمان ( پورتال جوانان ایرانی ) موضوعات مرتبط: مقالات علمی [ شنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۰ ] [ 16:20 ] [ محسن احمديان ]
|
||||
| [ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] | ||||