|
اندیشه های یک مدیر ایرانی
تحلیل ، بررسی ، نقد و هم اندیشی علمی - تخصصی
| ||
|
سه چیزی که در زندگی بیشرین اشتیاق را برایشان داریم: خوشبختی، آزادی و آرامش خیال، همیشه با دادنشان به شخصی دیگر بدست می آیند. آنهایی که به دیگران لطف میکنند، قطعاً خود مورد لطف قرار میگیرند. کسانی که به مردم کمک میکنند، خود مورد یاری قرار میگیرند. شما دو دست دارید، اولی برای کمک به خود و دومی برای کمک به دیگران.
موضوعات مرتبط: نکته های ناب [ سه شنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۱ ] [ 14:50 ] [ محسن احمديان ]
تفکر دو بعد اصلی دارد که آنهاییکه میخواهند متفکران انتقادی منصفی باشند باید در آن مهارت پیدا کنند. آنها باید بتوانند "بخشهای" تفکر را شناسایی کرده و استفاده این بخشها را به طریق زیر ارزیابی کنند:
کلیه استدلالها هدفی را دنبال میکنند. کلیه استدلالها در تلاش برای کشف و استنباط چیزی، رسیدن به پاسخ یک سوال یا حل یک مشکل است. کلیه استدلالها بر پایه فرضیات استوار هستند. کلیه استدلالها از یک نقطهنظر ناشی میشوند. کلیه استدلالها بر پایه دادهها، اطلاعات و شواهد استوار هستند. کلیه استدلالها از طریق ایدهها و مفاهیم بیان میشوند. کلیه استدلالها شامل استنتاجاتی است که از طریق آن به نتیجه میرسیم و به دادهها معنا میدهیم. کلیه استدلالها به جایی میرسد، مفاهیم و نتایجی در بر دارد. سوالی که پیش میآید این است که، "افراد برای ارزیابی "بخشهای" تفکر خود، به چه استانداردهای عقلانی درستی نیاز دارند؟ استانداردهای زیادی برای ارزیابی تفکر در موقعیتهای مختلف وجود دارد اما بعضی از این استانداردها جهانی هستند (یعنی با هر تفکری قابل اجرا است): وضوح، دقت، ربط، عمق، وسعت و منطق. استدلال خوب به این بستگی دارد که فرد بتواند به خوبی این استانداردهای جهانی را به عناصر (یا بخشهای) تفکر اعمال کند. در زیر راهبردهایی برای کمک به افراد برای ارتقای تواناییهای استدلالی خود عنوان میکنیم: کلیه استدلالها هدفی را دنبال میکنند: برای عنوان کامل و درست هدف خود وقت بگذارید. هدف خود را از اهداف مرتبط متمایز کنید. مرتباً چک کنید تا مطمئن شوید که در جهت هدف خود پیش میروید. اهدافی مهم و واقعبینانه انتخاب کنید. کلیه استدلالها در تلاش برای کشف و استنباط چیزی، رسیدن به پاسخ یک سوال یا حل یک مشکل است : وقت بگذارید تا سوالتان را به دقت و درستی مطرح کنید. سوال را به طرق مختلف بیان کنید تا مفهوم و حوزه آن مشخص شود. سوال را به چند سوال فرعی (زیرپرسش) تبدیل کنید. تشخیص دهید که سوالتان فقط یک پاسخ درست دارد، بستگی به نظر دارد یا به استدلال بیش از چند نقطهنظر نیاز دارد. کلیه استدلالها بر پایه فرضیات استوار هستند: فرضیات خود را به وضوح مشخص کیند و تعیین کنید که قابلتوجیه هستند یا خیر. ببینید فرضیاتتان چطور نقطهنظرتان را شکل میدهند. کلیه استدلالها از یک نقطهنظر ناشی میشود: نقطهنظرتان را مشخص کنید. نقطهنظرات دیگر را پیدا کنید و میزان قدرت و ضعف آنها را مشخص کنید. سعی کنید در ارزیابی همه نقطهنظرات، منصف باشید. کلیه استدلالها بر پایه دادهها، اطلاعات و شواهد استوار هستند: ادعاهای خود را به آنهایی که توسط دادههایتان تایید میشوند، محدود کنید. اطلاعاتی را جستجو کنید که مخالف با موضع شما و موافق با آن باشد. مطمئن شوید همه اطلاعات مورداستفاده، واضح، مشخص و مرتبط با سوال موردنظر باشند. مطمئن شوید که به اندازه کافی اطلاعات جمعآوری کردهاید. کلیه استدلالها از طریق ایدهها و مفاهیم بیان میشوند: مفاهیم اصلی را مشخص کرده و به وضوح توضیح دهید. مفاهیم جایگزین را تعریفات دیگری برای آن مفاهیم در نظر بگیرید. دقت کنید که مفاهیم را با توجه و درستی استفاده کنید. کلیه استدلالها شامل استنتاجاتی است که از طریق آن به نتیجه میرسیم و به دادهها معنا میدهیم: تنها چیزی که از شواهد پیداست را استنتاج کنید. فرضیاتی که شما را به استتتاجاتتان میرساند را مشخص کنید. کلیه استدلالها به جایی میرسد، اشارات و نتایجی در بر دارد: اشارات و نتایجی که از استدلالتان به دست میآید را دنبال کنید. به دنبال اشارات مثبت و همچنین منفی باشید. کلیه نتایج ممکن را در نظر بگیرید.
منبع : سايت مردمان ( پورتال جوانان ايراني ) موضوعات مرتبط: تحلیل و بررسی علمی [ دوشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۱ ] [ 14:40 ] [ محسن احمديان ]
مردم معمولاً وقتی میخواهند درمورد فقیرترین کشورهای جهان حرف بزنند، از آنها با عنوان جهان سوم یاد میکنند و تصور میکنند که همه منظورشان را متوجه میشوند. اما وقتی از آنها بپرسید اگر جهان سوم وجود دارد، جهان دوم و اول چطور، پاسخ قانعکنندهای دریافت نمیکنید. خیلیهای دیگر هم از این واژهها برای درجهبندی وضعیت پیشرفت کشورها استفاده میکنند، اینطور که جهان اول در بالاترین درجه و پس از آن جهان دوم و در آخر جهان سوم. اما همه اینها بیمفهوم است.
چه چیز باعث میشود کشوری جهان سومی باشد؟ باوجود تعاریفی که مدام در حال تغییر هستند، مفهوم جهان سوم کشورهایی را تعریف میکند که از مرگومیر بالای نوزادان، رشد اقتصادی پایین، فقر بالا، استفاده ضعیف از منابع طبیعی و اتکای شدید بر کشورهای صنعتی رنج میبرند. اینها کشورهای درحال توسعه و از نظر تکنولوژیکی کمتر پیشرفته آسیا، افریقا، اقیانوسیه و امریکای لاتین هستند.کشورهای جهان سوم معمولاً از نظر اقتصادی به کشورهای پیشرفته یا توسعهیافته متکی هستند و عموماً بعنوان دولتهایی فقیر و بیثبات که رشد جمعیت، بیسوادی و مرگومیر بالا دارند شناخته میشوند. یک عامل مهم نبود طبقه متوسط است—میلیونها نفر در طبقه اقتصادی پایین و یک جمعیت بسیار کم از طبقه بالا که کنترل ثروت و منابع کشور به دست آنهاست. اکثر کشورهای جهان سوم بدهیهای خارجی بسیار بالایی نیز دارند. چرا گرینلند یک کشور جهان سوم است؟ در زمان مدل سه جهان، گرینلند از تجارت بین المللی محروم شده و دانمارک انحصاری شدید بر تجارت گرینلند اعمال میکرد و فقط دادوستدی ضعیف با اسکاتلند را مجاز میدانست. در طی دهه پنجاه و شصت، دولت دانمارک یک برنامه شهرنشینی و نوسازی ارائه کرد که هدف ایجاد یک محیط اقتصادی شهری در گرینلند را با گسترش دادن شهرهای ساحلی دنبال میکرد. افرادیکه در شهرکهای کوچک اطراف زندگی میکردند، محل سکونت خود را تغییر داده و به سرعت خانهسازی کردند و مشاغل ماهیگیری نوین معرفی شد. چرا کشور ثروتمند عربستان یک کشور جهان سوم است؟ براساس مدل قدیمی سه جهان، عربستان سعودی نه همردیف با ایالات متحده بود و نه بخشی از بلوک اتحاد شوروی یا بلوک شرق. ذخائر نفت عربستان سعودی در سال 1938 کشف شد و پیشرفت برای بهرهبرداری از این ذخائر در سال 1941 آغاز گشت. تا آن زمان عربستان سعودی کشوری با فرهنگ قومی و قبیلهای عربی بود و حتی امروز کشوری بسیار پیرو سنت قدیم و محافظهکار است که حکومت پادشاهی دارد. ابراز عقیده عمومی درمورد مسائل سیاسی و اجتماعی داخلی نهی میشود. هیچ سینما یا تئاتری در این کشور وجود ندارد. هیچ سازمانی مثل حزبهای سیاسی یا اتحادیههای کارگری در این کشور وجود ندارد. منبع : سايت مردمان ( پورتال جوانان ايراني ) موضوعات مرتبط: تحلیل و بررسی علمی [ یکشنبه دوازدهم شهریور ۱۳۹۱ ] [ 14:8 ] [ محسن احمديان ]
در طول زندگی، خیلی وقتها آدمهایی میآیند که از اعتمادمان سوءاستفاده میکنند و این مسئله عمیقاً احساسات ما را جریحهدار میکند و این اعتماد کردن دوباره به بقیه آدمها را برایمان سخت میکند. دوست دارید بدانید از کجا باید بفهمید که به چه کسی میتوانید اعتماد کنید؟
1. به آدمها یک فرصت دهید. مقایسه کردن آدمها با آدمهای قبل و روابط با روابط قبل خیلی ساده است. حتی اگر این آدمی باشد که به اعتمادتان خیانت کرده باشد. اما باید بدانید که همه آدمها یکجور نیستند یا دوست ندارند درس بگیرند. نمیتوانید تا آخر عمرتان همانطور فکر کنید، درغیراینصورت هیچوقت نمیتوانید به هیچکس فرصتی برای اعتماد بدهید. همه آدمها حداقل یکبار ارزش اعتماد کردن را دارند پس منصف باشید و یکبار این فرصت را به آنها بدهید. از گذشته بعنوان دلیلی برای نداشتن ذهنی باز و مثبت استفاده نکنید. گذشته گذشته است، شما در زمان حال قرار دارید. 2. به درستی با آنها حرف بزنید. وقتی میخواهید خودتان اعتماد دیگران را جلب کنید هم باید همین کار را بکنید. وقتی بتوانید به درستی با دیگران حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید ودرمورد افکار و احساسات درونی هم بیشتر بدانید، راحتتر میتوانید به کسی اعتماد کنید. 3. بیشتر درمورد آدمها بدانید. این فقط درمورد خصوصیات و ویژگیهای ظاهری آنها مثل جایی که بزرگ شدهاند یا رنگ موردعلاقهشان نیست. فهمیدن درمورد آدمها، اینکه چه چیز احساسات، عواطف و امیالشان را مشخص میکند قدم بسیار مهمی در ایجاد اعتماد است. شما نمیتوانید واقعاً شروع به اعتماد به کسی کنید مگراینکه واقعاً او را بشناسید. درواقع، تازمانیکه به نقطهای برسید که بتوانید اعمال و رفتار آنها را پیشبینی کنید. پس آدمها را آزمایش کنید و بشناسید. موقعیتهای مختلف را یادداشت کنید و ببینید میتوانید حدس بزنید که در آن موقعیت چه میکردند یا چه نمیکردند. اگر نمیدانستید یعنی هنوز آنها را خوب نمیشناسید و نمیتوانید به آنها اعتماد کنید. 4. ببینید با دیگران چطور رفتار میکنند. یک فاکتور بسیار مهم در تعیین اینکه کسی شایسته اعتماد است یا خیر، طریقه رفتار و برخورد او با دیگران است. آدمهایی که این فرد را میشناسند چطور با او رفتار میکنند؟ آیا این آدم از آندسته افراد است که حس خوب و گرمی در دیگران ایجاد میکند؟ یا بقیه همیشه با او مشکل دارند؟ 5. همه آدمها اشتباه میکنند. دادن فرصت دوباره به آدمها هیچ اشکالی ندارد. باید بفهمید که واقعاً چرا یک نفر به اعتمادتان خیانت کرده است. موقعیت را درست درک کنید و خودتان را درست جای آن فرد بگذارید. باید بفهمید چه چیزی او را تحریک به دروغ کرده است یا چرا باعث شده به شما خیانت کند. گاهیاوقات آدمها از روی ترس یا بخاطر اذیت نکردن دیگران کارهایی را انجام میدهند. وقتی موقعیت را خوب درک کنید و سعی کنید درمقابل همان درک را نشان دهید، به آن فرد دوباره اعتماد میدهد و باعث میشود بتوانید دوباره در آینده به او اعتماد کنید. 6. آیا درس میگیرند؟ برای این مورد، درست مثل مورد سوم، باید شناخت بیشتری درمورد آدمها پیدا کنید. آیا کسی است که به توصیه دیگران گوش میدهد؟ آیا آدمی است که از اشتباهات خود درس میگیرد و همان باعث رشد و پیشرفتش میشود؟ اگر فهمیدید که چنین آدمی نیست، آنوقت متوجه میشوید که اگر یکبار به شما خیانت کند، درس نمیگیرد که دفعه بعد این کار را نکند. اما آدمهایی که از اشتباهات خود درس میگیرند، شایسته دادن یک فرصت دوباره هستند. 7. از اعتماد کردن به آدمهای خودمحور خودداری کنید. این بزرگترین نشانه است که بفهمید کسی شایسته اعتماد شما هست یا نه. اگر فرد موردنظرتان آدم خودمحوری باشد، احتمال 99% وجود دارد که به اعتماد شما خیانت کند. مگراینکه یاد بگیرند و تلاش کنند که خودخواه نباشند (که بسیار نادر است)، آنوقت شاید بتوانید به آنها اعتماد کنید. البته همه ما آدمیم و خیلی وقتها خودخواه میشویم. منظورمان آندسته از افراد که تابحال زحمت فکر کردن به نیازهای دیگران را به خود ندادهاند. اینها آدمهایی خودمحور و خودخواه هستند که هر کاری برای برآوردن نیازهای شخصی خودشان انجام میدهند. این میتواند شامل دروغ گفتند و خیانت به اعتماد دیگران هم شود.
منبع : سايت مردمان ( پورتال جوانان ايراني ) موضوعات مرتبط: یادداشت هفته [ شنبه یازدهم شهریور ۱۳۹۱ ] [ 14:2 ] [ محسن احمديان ]
|
||
| [ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] | ||